حصار چکاوک
من خستم
بیرون از یه دایره ای به یه شعاع نامعلومی همه خوبند باید دید کی حتا تو دایره ی بی شعاع من جاش می شه
+
نوشته شده در سه شنبه ۲۰ بهمن ۱۳۸۸ ساعت توسط |
SiNA
رفاقت کثافت و کثافت رفاقت که می گن همینه
دیدی تو هم لاشی بودی
+
نوشته شده در سه شنبه ۱۳ بهمن ۱۳۸۸ ساعت توسط |
ماه بالای سر تنهایی است
یاد من باشد تنها هستم
+
نوشته شده در پنجشنبه ۸ بهمن ۱۳۸۸ ساعت توسط |
sina
بازیت گرفته بود شیطونی می کردی سرت را پس می کشیدی و من حتا در آن تاریکی لبخند رندی را بر لبانت دیدم
بوسیدن لب یار اول ز دست مگذار
کاخر ملول گردی از دست و لب گزیدن
+
نوشته شده در دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۸۸ ساعت توسط |
من همون چكاوكم توي اون حصار از همه اون مقاومتها و خازنها و سلفها و ...
خانه
پست الکترونیک
آرشیو وبلاگ
عناوین نوشته ها
نوشتههای پیشین
آذر ۱۳۹۰
شهریور ۱۳۹۰
تیر ۱۳۹۰
خرداد ۱۳۹۰
اردیبهشت ۱۳۹۰
فروردین ۱۳۹۰
اسفند ۱۳۸۹
بهمن ۱۳۸۹
دی ۱۳۸۹
آذر ۱۳۸۹
آبان ۱۳۸۹
مهر ۱۳۸۹
مرداد ۱۳۸۹
تیر ۱۳۸۹
خرداد ۱۳۸۹
اردیبهشت ۱۳۸۹
فروردین ۱۳۸۹
اسفند ۱۳۸۸
بهمن ۱۳۸۸
دی ۱۳۸۸
آبان ۱۳۸۸
مهر ۱۳۸۸
شهریور ۱۳۸۸
تیر ۱۳۸۸
خرداد ۱۳۸۸
اردیبهشت ۱۳۸۸
فروردین ۱۳۸۸
اسفند ۱۳۸۷
بهمن ۱۳۸۷
دی ۱۳۸۷
آبان ۱۳۸۷
تیر ۱۳۸۷
خرداد ۱۳۸۷
اردیبهشت ۱۳۸۷
اسفند ۱۳۸۶
آبان ۱۳۸۶
آرشيو
پیوندها
کلاغ زرد
تحرير
کسی اینجا می نویسد که حرف زدن نمی داند!
... یکی از کلاغ ها گم شد
شکلات تلخ ناراحت
BLOGFA.COM